وبلاگ از دید جام جم آنلاین

وبلاگ ; کالبد شکافی یک مفهوم

25 دی 82 - جام جم آنلاین- نادیده انگاشتن وبلاگها ، برای افرادی مثل ما که مقدار زیادی از وقتمان را هر روز به خواندن وب سایت ها می گذرانیم بسیار سخت شده است.
وبلاگها که آنها را با مخفف «بلاگها» نیز می شناسیم ، چیزهایی هستند که شکافتن و بررسی آنها چندان ساده نیست.
موضوع ، زمانی سخت می شود که بدانیم حجم زیادی از محتوای وبلاگ این روزها مربوط به وبلاگها و فن آوری وبلاگ است.
وبلاگها چه هستند؟ مساله اصلی چیست؟ چرا ما باید به وبلاگها اهمیت بدهیم؟ در مقاله زیر می کوشیم تا به این سوالات پاسخ دهیم.

جنبش محبوب قرن بیست و یکم
وبلاگها همه جا هستند وبلاگها دیگر مخفیگاه متخصصان برنامه ریزی نیستند.
در میان نویسندگان بلاگها می توان به پروفسوری از دانشگاه استن فورد برخورد و یا به یکی از ستارگان Star Trek و یا یک فکاهی نویس روزنامه جریان اصلی.
در کلمات ریو وینر که فهم خوبی از وبلاگ دارد «وبلاگ به شما اجازه می دهد تا به راحتی انواع زیادی از محتوا را در صفحه وب منتشر کنید. شما می توانید مقالات ، لینک های تکمیلی ، اسناد (در قالبهای مختلف Word، pdf و پاور پوینت) ، تصاویر و فایل های چند رسانه ای دلخواه را در آن منتشر کنید».
برای خیلی ها این موضوع شبیه صفحات Geocities است چرا که در آنجا از هر زمانی که صفحه وب وجود داشته ، شما می توانستید چنین کاری را انجام دهید. چند وبلاگ را به خوبی بررسی کنید ، آنگاه خواهید دید که هیچکدام از آنها دقیقا چیزی بیشتر از این نیستند: یک Log که بر روی Web منتشر شده است. تعداد و اندازه Logها معمولا کوتاه و غیررسمی است و روزانه منتشر می شود.
ما می توانیم وبلاگ را مانند صفحات ویژه شخصی در نظر بگیریم که عنصر زمان در آن نقش دارد.
یا حتی بهتر از آن ، یک روزانه عمومی و آنلاین حالا این همه هیجان برای چیست؟ به نظر می رسد که همه این روزها یک وبلاگ دادند و با اینحال وبلاگ هنوز شبیه یک جنبش قشنگ به نظر می رسد تا یک انقلاب. این موضوع ما را به یاد هیجان زیادی که در ابتدای تولد وب پدید آمده بود می اندازد.
این موضوع شک برانگیز است ، درست مثل صفحات شخصی (Home pages) پیدایش این همه وبلاگ اصلا قسمت جالب این موضوع نیست . قسمت جالب ماجرا استفاده وسیع از یک سری فن آوری ها است.
اجازه دهید فعلا این سر رشته را رها کنیم و کمی جلوتر مجددا به آن بپردازیم.

استفاده ای جدید برای فن آوری قدیم
دو سوال اساسی برای هر کسی که یک (صفحه شخصی)Home page دارد مطرح است.
اولین صفحه شخصی شما چه اطلاعاتی را در برداشت؟ و مهم تر این که از آن زمان تاکنون چه اطلاعات زیادتری در آن ظاهر شده است؟ در اولین روزهای ظهور web خیلی ها به راحتی به خاطر جزییات زیاد صفحات Html گیج می شدند و هدف و منظور اصلی خود را گم می کردند.
در حالی که صفحات Geocities بسیاری از این جزییات را نداشتند و کار را آسان کرده بودند. کار با این صفحات درگیری های رایج در انتخاب رنگ ، قالب ، نوع فونت و غیره را نداشت لذا بدون شک می توان یکی از ابداعات و فواید وبلاگها را همین نکته دانست.
به این شکل که دیگر نیازی به دانستن آن جزییات وقت گیر و بعضا فنی نیست.
نویسنده وبلاگ دیگر درگیر داشتن یک دامین و یا سرور نیست و به راحتی می تواند محتوای مورد نظر خود را در شبکه اینترنت قرار دهد.
در حقیقت با یک نگاه می توان به این نتیجه گیری رسید که تکنولوژی همان تکنولوژی است اما استفاده جدیدی برای آن فراهم شده است.
شاید بتوان گفت فن آوری ساده شده و استفاده از آن در اختیار همگان قرار گرفته است.
در واقع سادگی انتشار مطالب از طریق وبلاگ سبب می شود که استفاده از آن روز به روز بیشتر شود. وبلاگها علاوه بر این خاصیت بسیار مهم خواص دیگری هم دارند که می توان آنها را به شرح زیر دانست : - راهی برای نزدیکی بیشتر به دوستان و نزدیکان و اقوام که احیانا از یکدیگر دور هستند.
- راهی برای فعالیت در حیطه تخصصی و مورد علاقه و همکاری با افرادی که در آن حیطه با شما نظر مشترک دارند.
- داشتن گزارش های دست اول و نقطه نظرات منحصر به فرد در خصوص مسائل و رویدادهای جدید.

وبلاگها به عنوان رسانه جدید
وب به ما کمک کرد تا به راحتی در اینترنت وارد عرصه چاپ کتاب و مجله شویم و حالا وبلاگها به ما این امکان را داده اند که به راحتی وارد عرصه انتشار خبر شویم وبلاگها با فناوری ساده و قابل وصول جایگزینی برای جریان خبری سنتی شده اند.
هر شهروند می توانند خود یک خبرنویس باشد و از آنجا که پوشش خبری تاثیر زیادی روی مسائل سیاسی دارد و بلاگها به عنوان رسانه های جدیدی برای انتشار خبر می توانند تاثیر زیادی روی پوشش خبری و باتبع سیاست بگذارند.

وبلاگها و تجارت
وبلاگها را از زاویه تجاری نیز می توان بررسی کرد اگر چه هنوز این موضوع ریشه ندوانیده است اما باید توجه داشت که بسیاری از فراهم کنندگان سرویس ها باید برای دامین و سرور خود پول بپردازند.
اگر چه هنوز آگهی دادن و گرفتن برای تک تک وبلاگها شایع نشده است اما سرویس دهندگان وبلاگها برای تامین هزینه های خود آگهی می گیرند. از سوی دیگر تهیه کنندگان نرم افزارهای وبلاگ نویسی نیز از این طریق درآمد کسب می کنند و در آخر این که برخی از نویسندگان سرشناس وبلاگ که تعداد بازدیدکنندگان صفحه آنها به صورت روزانه زیادتر از سایرین است به مرور نظر آگهی دهندگان را به خود جلب می کنند.
حتی برخی از آنها با استفاده از سیستم پرداخت Paypal از خوانندگان خود کمک مالی دریافت می کنند.
به هر حال فراهم کردن این همه خبر و سرگرمی و...در روز برای خوانندگان ، وقت گیر و خود یک نوع کار است ، پس چرا شما نباید از آنها به خاطر کارتان پول بگیرید.

به صحنه آمدن فناوریهای جدید.
همچنانکه وبلاگها پیش می روند باید تکنولوژی های جدیدی نیز برای پیشرفته تر کردن آنها و استفاده صحیح تر و راحت تر از آنها پدید آید.
با گذشت زمان روزی فرامی رسد که فناوری های قدیمی جوابگوی تعداد زیاد وبلاگها نخواهد بود لذا می بینیم فناوریهای جدیدی مانند RSS پدید می آیند که باید از آنها ممنون بود.
اگر شما 20 وبلاگ را انتخاب کرده اید که روزانه آنها را تماشا کنید با استفاده از RSS تنها آنهایی را چک می کنید که مطلب تازه ای پست کرده اند و دیگر نیازی نیست به سراغ آنهایی بروید که هنوز از آخرین باری که آنها را چک کرده اید ، مطلبی ننوشته اند.
این کار تا حدود بسیار زیادی از اتلاف وقت شما جلوگیری می کند.
RSS وبلاگ های منتخب شما را براساس آخرین باری که روزآمد شده اند لیست می کند.
از جمله این فن آوریهای جدید می توان به منابع مورد استفاده در سایت weblog.com اشاره کرد. این سایت لیستی کاملی از آخرین وبلاگهای روزآمد شده را با ذکر ساعت آنها به کاربران خود ارائه می دهد.
یک خواننده وبلاگ به راحتی می تواند از درون این لیست ، وبلاگ موردنظر خود را پیدا کرده و بفهمد که آیا به تازگی چیزی در آن نوشته شده است یا نه؟ این دو نمونه نشان از این می دهد که فن آوریهای جدیدتری برای حل برخی معضلات و یا برای راحت تر شدن کارها در راهند.

وبلاگ ها و جوامع آنلاین
بیشتر وبلاگها در انتهای مطالب خود قسمتی دارند که خوانندگان آنها می توانند در آنجا کامنت (نظر) بگذارند.
یعنی عقاید خود را در مورد مطلب شما بیان کنند و چه بساعده ای دیگر در همان مکان به تبادل نظرهای جدیدی مبادرت ورزند.
در این جا فرض بر این است که شما در مورد هویت خود صادقانه رفتار کرده اید و واقعا خودتان هستید اما به هر حال این احتمال نیز وجود دارد که شخصی از فرصت به دست آمده سوءاستفاده کند و به شما توهین کند.
اما به فرض درست بودن کامنت ها فرصتی پیش خواهد آمد تا دیگران در عین کامنت گذاشتن برای یک مطلب لینک مرتبط با موضوع را نیز در آنجا بگذارند. این عامل سبب می شود تا خوانندگان به صورت زنجیروار به یکدیگر متصل و مرتبط شوند.
همچنین در این حالت فرصتی بوجود می آید تا دیدگاه ها مختلفی درخصوص یک موضوع گردهم آیند و منابع مختلفی برای ادامه بحث بوجود بیاید.
از سوی دیگر فرصتی بوجود می آید تا نویسندگان وبلاگها برای سایت هایی که مورد علاقه و توجهشان است تبلیغات کنند.
در این حالت نویسندگان وبلاگ نام سایت ها ، نشریات آنلاین و وبلاگهای دیگری را که به نظرشان جالب توجه می آید هایپر می کنند و در واقع آن را به خوانندگان وبلاگ های خود پیشنهاد می دهند. از سوی دیگر این لیست نشان دهنده این است که نویسنده این وبلاگ به چیزهایی بیشتر تعلق خاطر دارد.

آینده وبلاگها
به نظر می رسد که ما در آستانه و نقطه اوج وبلاگها قرار داریم روز به روز بر تعداد و حجم وبلاگها افزوده می شود.
وبلاگها این قدرت را برای ما فراهم کرده اند تا به راحتی حرفهایمان را بزنیم بدون آن که نیاز باشد برای آن مجوز جهانی مایکروسافت را داشته باشیم.
شما بدون آن که نگران شکل و قالب سخنان خود باشید و تنها با تکیه به این حقیقت که سخنتان را خواهند خواند و شنید ، حرف می زنید و به وبلاگ روی می آورید.
وبلاگها آینده روشنی در پیش دارند و به زودی فن آوری های تازه ای پا به عرصه ظهور خواهند گذاشت حتی انواع جدید و پیشرفته تری از وبلاگ ها پدید خواهند آمد.
اما نباید نقش تجارت را در پدیده وبلاگ فراموش کنیم گوگل هم اکنون مالک اصلی اولین پدیدآورندگان سیستم وبلاگ است.
ما می توانیم انتظار داشته باشیم که گوگل سیستم یا ابزاری را برای جستجو در داخل وبلاگها پدید آورد.
می توانیم منتظر باشیم که گوگل لسیتی از وبلاگ نویسان بزرگ و فعال جهان را ارائه دهد و آنها را براساس محبوبیت و یا موضوعات مختلف دسته بندی کند. حتی ممکن است روزی برسد که مردم بابت جستجوی مطالب داخل وبلاگها و استفاده از آنها که توسط متخصصین و نویسندگان آشنا تهیه شده است پول بپردازند.
از گوگل که بگذریم ممکن است بازاریابان آنلاین سرانجام راهی را برای استفاده از وبلاگها بیابند. این البته ممکن است ، خبر چندان خوبی نباشد یعنی ممکن است آنها بفهمند که چگونه می توانند از هر بلاگ پول دربیاورند. *

چارلی چاپلین

 چارلی چاپلین

چارلی چاپلین یکی از نوابغ مسلم سینماست . او در زمانی که در اوج موفقیت بود با اونااونیل ازدواج کرد و از او صاحب 7 یا 8 بچه شد ولی فقط یکی از این بچه ها که جرالدین نام دارد استعداد بازیگری را از پدرش به ارث برده و چند سالی است که در دنیای سینما مشغول فعالیت است و اتفاقا او هم مثل پدرش به شهرت و افتخار زیادی رسیده و در محافل هنری روی او حساب می کنند . چند سال پیش وقتی جرالدین تازه می خواست وارد عالم هنر شود ، چارلی برای او نامه ای نوشت که در شمار زیبا ترین و شور انگیزترین نامه های دنیا قرار دارد و بدون شک هر خواننده یا شنونده ای را به تفکر وادار می کند.

جرالدین، دخترم ، اینجا شب است ، یک شب نوئل ، در قلعه کوچک من همه این سپاهیان بی سلاح خفته اند و نه برادر و خواهرت و حتی مادرت ، به زحمت توانستم بی آنکه این پرندگان خفته را بیدار کنم ، خودم را به این اطاق کوچک نیمه روشن ، به این اطاق پیش از مرگ برسانم .
من از تو بسی دورم ، خیلی دور ، اما چشمانم کور باد اگر یک لحظه تصویر تو را از چشمخانه من دور کنند ، تصویر تو آنجا روی میز هم هست ، تصویر تو اینجا روی قلب من نیز هست ، اما تو کجایی ، آنجا ، در پاریس افسونگر بر روی آن صحنه پر شکوه تئاتر شانزه لیزه هنر نمایی می کنی!
این را می دانم و چنان است که گویی در این سکوت شبانگاهی آهنگ قدمهایت را می شنوم و در آن ظلمات زمستانی ، برق ستارگان چشمانت را می بینم ، شنیده ام نقش تو در این نمایش پر نور و پر شکوه ، نقش آن شاهدخت ایرانی است که اسیر تاتارها شده است . شاهزاده خانم باش و بمان ، ستاره باش و بدرخش ، اما اگر قهقهه تحسین آمیز تماشاگران ، عطر مستی آور گلهایی که برایت فرستاده اند ، ترا فرصت هوشیاری داد در گوشه ای بنشین ، نامه ام را بخوان و به صدای پدرت گوش فرا دار، من پدر تو هستم جرالدین! ......
من چارلی هستم ! من دلقک پیری بیش نیستم ! امروز نوبت توست ، من با آن شلوار گشاد پاره پاره رقصیدم و تو در جامه ی حریر شاهزادگان می رقصی ! این رقص ها و بیشتر از آن صدای کف زدن های تماشاگران گاه ترا به آسمانها خواهد برد، برو! آنجا هم برو ! اما گاهی نیز بروی زمین بیا و زندگی مردمان را تماشا کن ، زندگی آن رقاصان دوره گرد کوچه های تاریک را که با شکم گرسنه می رقصند و با پاهایی که از بینوایی می لرزد ، من یکی از اینان بودم جرالدین ! .....
در آن شب های دور قصه ها با تو گفتم ، اما قصه خود را هرگز نگفتم ، این داستانی شنیدنی است ، داستان آن دلقک گرسنه ای که در پست ترین محلات لندن آواز می خواند و می رقصید و صدقه جمع می کرد . این داستان من است ، من طعم گرسنگی را چشیده ام ، من درد بی خانمانی را کشیده ام و از این ها بیشتر ، من رنج حقارت آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زد اما سکه صدقه رهگذر خودخواهی آن را می خشکاند احساس کرده ام ، با اینهمه من زنده ام و از زندگان پیش از آنکه بمیرند نباید حرفی زد.
با همین نام چهل سال بیشتر مردم روی زمین را خنداندم و بیشتر از آنچه آنان خندیدند خود گریستم .......گاه به گاه با اتوبوس یا مترو شهر را بگرد ، مردم را نگاه کن ، زنان بیوه و کودکان یتیم را نگاه کن ، و دست کم روزی یکبار با خود بگو ، " من هم یکی از آنان هستم " ، آره تو یکی از آنها هستی دخترم نه بیشتر! هنر پیش از آنکه دو بال دور پرواز به انسان بدهد ، اغلب دو پای او را نیز می شکند، ......
همیشه وقتی 2 فرانک خرج می کنی با خود بگو سومین سکه مال من نیست ، این باید مال یک مرد گمنام باشد که امشب به یک فرانک نیاز دارد . اگر از پول و سکه با تو حرف می زنم برای آن است که از نیروی فریب و افسون این بچه های شیطان خوب آگاهم ، من زمانی دراز در سیرک زیسته ام و همیشه و هر لحظه به خاطر بند بازانی که از ریسمانی بس نازک راه می روند نگران بوده ام ، اما این حقیقت را با تو بگویم دخترم ، مردمان ، روی زمین استوار بیشتر از بند بازان روی ریسمان نااستوار سقوط می کنند ، شاید شبی درخشش گران بهاترین الماس این جهان ترا فریب دهد ، آن شب، این الماس، ریسمان نا استوار تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است ، ...
.... خون من در رگ های توست و امیدوارم حتی آن زمان که خون در رگهای من می خشکد ، چارلی را ، پدرت را ، فراموش نکنی ، من فرشته نبودم اما تا آنجا که در توان من بود تلاش کردم تا آدم باشم . تو نیز تلاش کن که حقیقتا آدم باشی ، رویت را می بوسم.