زندگی نامه ها

شیخ بهایی
بهاءالدین محمد عاملی مشهور به شیخ بهایی یکی از بزرگان اسلام است. نبوغ او چند جانبه بوده است. در سیزده سالگی همراه پدر به ایران آمد. در خراسان تحصیل کرد و در اندک مدتی چندان پیش رفت که به صورت که به صورت یک چهره بارز درآمد و یکی از مشهورترین مردان دوره احیای صفوی شد.
بهاءالدین نه تنها عالم دینی و مردی متکلم بود بلکه ریاضیدان و مهندس و معمار و کیمیادان بود از علوم غریبه نیز آگاهی داشت. تحصیل علوم ریاضی را از نو زنده کرد و رساله هایی در ریاضیات و نجوم نوشت که آنها را از تلخیص آثار گذشتگان فراهم آورده بود.
کتابهای خلاصه الحساب در ریاضی و تشریح الافلاک در نجوم از اوست. از زمان شیخ بهایی به بعد متاسفانه تعلیم ریاضیات در مدارس دینی اسلامی رو به انحطاط نهاد و این کاری بود که در سرزمینهای غربی اسلام مدتی زودتر آغاز گشته بود.

پرفسور فاطمی
 مرحوم دکتر سید محمدتقی فاطمی را پدر علوم رایضی نوین در ایران میدانند. وی پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه عازم فرانسه شد و پس از نگارش رساله تخصصی استعمال گروهها در هندسه و کسب درجه پروفسوری ریاضیات از دانشسرای عالی پاریس به میهن بازگشت. وی در دانشسرای عالی تهران به تدریس علوم ریاضی و مکانیک استدلالی پرداخت و نخستین متخصص مکانیک تحلیلی کشورمان بود. پس از تاسیس دانشگاه تهران در سال ???? پروفسور فاطمی در همان سال دانشکده فنی تهران را بنیان می نهد. بعدها در تاسیس دانشکده علوم نیز مشارکت می نماید و سالها در این دانشکده به تدریس می پردازد.
استاد فاطمی با همکاری دوستانش ?? جلد کتاب ریاضی در موضوعات جبر- هندسه- مثلثات و مکانیم استدلالی برای دانشگاهها و دبیرستانها تالیف و تدوین کرد.
وی در سال ???? به خاطر عشق وافر به امام رضا(ع) عازم مشهد شد و به تدریس و مدیریت گروه ریاضی دانشگاه فردوسی مشهد همت گماشت. پروفسور فاطمی در بیست و دومین کنفرانس ریاضی کشور در سال ???? به عنوان استاد پیشکسوت ریاضیات ایران در قرن معاصر مورد تقدیر قرار گرفت.
مرحوم فاطمی از خادمان افتخاری حضرت رضا(ع) بود و بارها می گفت: (( خدمت به امام رضا(ع) از افتخارات من است)) این معلم بزرگ و پرتلاش سرانجام در پاییز سال ???? به دیار باقی شتافت و در جوار محبوبش امام هشتم شیعیان (ع) به خاک سپرده شد .

پروفسور محمود حسابی
دکتر محمود حسابی چهره برجسته علم و فرهنگ معاصر و بنیانگذار فیزیک نوین ایران در سال ???? ه.ش. در تهران متولد شد و پس از مهاجرت به بیروت تحصیلات ابتدایی را با تنگدستی و مرارتهای غربت آغاز کرد. در منزل نیز قرآن کریم- گلستان و بوستان و..... را نزد مادر فرا گرفت. وی در چند رشته ورزشی به ویژه شنا نیز مهارت یافت.
مرحوم حسابی در بیروت موفق به کسب لیسانس ادبیات- مهندسی راه و ساختمان- دانشنامه بیولوژی (زیست شناسی) گردید. سپس به فرانسه رفت و بعد از اخذ مدرک مهندسی برق و مهندسی معدن با درجه دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن پاریس به ایران بازگشت. وی به چهار زبان فرانسه- انگلیسی- آلمانی و عربی تسلط کامل داشت و با برخی زبانها دیگر نیز آشنا بود. دکتر حسابی تلاش وافری در تاسیس مراکز علمی داشت که برجسته ترین آنها تاسیس دانشگاه تهران در زمان ???? بود. تاکنون ?? مقاله- رساله و کتاب از ایشان چاپ شده است که در برگیرنده زمینه های مخلتف به ویژه فیزیک مدرن میباشد.
تئوری ((بینهایت بودن ذرات)) این دانشمند ایرانی در میان فیزیکدانان جهان شناخته شده است و بزرگترین نشان علمی کشور فرانسه به همین مناسبت به اهداء شد.
پروفسور محمود حسابی در دوازدهم شهریور ماه ???? پس از یک عمر تلاش و تحقیق علمی دار فانی را وداع گفت و به رحمت ایزدی پیوست.

شهریار
استاد سید محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار) در سال ???? هجری شمس در سال ???? هجری شمسی در روستای خشکاب در بخش قره چمن آذربایجان متولد شد. پدرش حاجی میر آقا خشکنابی و از وکلای مبرز و مردی فاضل و خوش محاوره و از خوش نویسان دوره خود و با اینان و کریم الطبع بود.
او در اوایل شاعری بهجت تخلص میکرد و بعداْ دوباره با فال حافظ تخلص خواست که دوبیت شاهد از دیوان آمد و خواجه تخلص او را شهریار تعیین کرد. او تحصیلات خود را در مدرسه متحده و فیوضات و متوسطه تبریز و دارالفنون تهران گذراند و تا کلاس آخر مدرسه طب تحصیل کرد و به مدارج بالایی دست یافت ولی در سالها آخر تحصیل این رشته دست تقدیر او را به دام عشقی نافرجام گرفتار ساخت و این ناکامی موهبتی بود الهی؛ که در آتش درون وسوز و التهاب شاعر را شعله ور ساخت و تحولات درونی او را به اوج معنوی ویژه ای کشانید تا جایی که از بند علائق رست و در سلک صاحبدلان درآمد و سروده هایش رنگ و بوی دیگر یافت و شاعر در آغازین دوران جوانی به وجهی نیک از عهد این آزمون درد و رنج برآمد و برپایه هنری اش به سرحد کمال معنوی رسید. غالب غزلهای سوزناک او که به دائقه عموم خوش آیند است. این عشق مجاز است که در قصیده زفاف شاعر که شب عروسی معشوقه هم هست؛ با یک قوس صعودی اوج گرفته؛ به عشق عرفانی و الهی تبدیل میشود. ولی به قول خودش این عشق مجاز به حالت سکرات بوده و حسن طبیعت هم مدتها به همان صورت اولی برای او تجلی کرده و شهریار هم بازبان اولی با او صحبت کرده است.
اصولاْ شرح حال و خاطرات زندگی شهریار در خلال اشعارش خوانده میشود و هر نوع تفسیر و تعبیری که در آن اشعار بشود به افسانه زندگی او نزدیک است. عشقهای عارفانه شهریار را میتوان در خلال غزلهای انتظار؛ جمع وتفریق؛ وحشی شکار؛ یوسف گمگشته؛ مسافر همدان؛ حراج عشق؛ ساز صباء؛ ونای شبان و اشک مریم: دو مرغ بهشتی....... و خیلی آثار دیگر مشاهده کرد. محرومیت وناکامیهای شهریار در غزلهای گوهرفروش: ناکامیها؛ جرس کاروان: ناله روح؛ مثنوی شعر؛ حکمت؛ زفاف شاعر و سرنوشت عشق بیان شده است. خیلی از خاطرات تلخ و شیرین او در هذیان دل: حیدربابا: مومیای و افسانه شب به نظر میرسد.
استاد شهریار سرانجام پس از هشتاد و سه سال زندگی شاعرانه پربار و افتخار در ?? شهریور ماه ???? به ملکوت اعلی پیوست و پیکرش در مقبره الشعرای تبریز که مدفن بسیاری از شعرا و هنرمندان آن دیار است به خاک شپرده شد.

صدرالدین عینی
صدرالدین عینی (????- ????) نامورترین چهره و در واقع بنیان گذار ادبیات و فرهنگ تاجیکستان از کسانی است که میان ادبیات پیش و پس از انقلاب اکتبر پیوند ایجاد کرده است. به دلیل اهمیتش در تاریخ و فرهنگ تاجیک او را به نام «استاد» یا «پدر» ملت تاجیک میشناسند. وی نیمی از عمر را در عصر تحجر امیرسالاری بخارا پشت سرگذاشت و در نیمه دو حیات خود برای رهایی از عقب ماندگی فرهنگی و اقتصادی تلاشهای بسیاری از خود نشان داد.
عینی در ولایت بخارا دیده به جهان گشود. پدرش کشاورزی جزء بود که گاهی به صنعتگری نیز میپرداخت، در عین حال در ادبیات و نویسندگی هم چیره دست بود. صدرالدین در یازده سالگی پدر خود را از داد، و هنگام تحصیل در مدارس بخارا، زندگی سختی را پشت سرگذاشت. او خواندن و سرودن شعر را وجهه همت قرار داد و عینی تخلص خود برگزید.
مطالعه نوادر الوقایع احمد دانش، در روحیه وی تحولی شگرف پدید آورد و باورهای پیشین او را متلاشی کرد. با خواندن روزنامه حبل المتین و چهره نما نگرش او نسبت به حکومت و ارکان سیاسی آن زمان به کلی تغییر یافت. عینی بمانند بسیاری از روشنفکران آن روزگار به «تجددگرایان» پیوست و حمایت خود را از گسترش تعلیمات اعلام داشت. در سال ???? امیر بخارا وی را به سمت مدرس مدرسه «خیابان بخارا» برگزید و گمان میکرد با این کار میتواند او را از فعالیت فرهنگی و سیاسی باز دارد. عینی به بهانه کسالت مزاج از قبول این شغل سرباز زد و از بخارا بیرون رفت. در سال ???? دستگیر شد و در محکمه امیر بدون محاکمه شکنجه شد و تا حد مرگ ضربات شلاق را تحمل کرد؛ تا این که به کمک سربازان روس، » نجات یافت. در سال ???? به سمرقند رفت و برای سقوط حکومت ارتجاعی امیر بخارا کوشید و در مسیر تاسیس دولتی دموکراتیک از هیچ کوششی فرو گذار نکرد.
عینی در سال ???? مرثیه ای در سوگ برادر مقتول خود سرود که از مهمترین اشعار تاجیک به شمار می آید، وی در انتهای این مرثیه سقوط رژیم حاکم را پیشگویی کرده است. عینی در فاصله ???? تا ???? با مطبوعات همکاری داشت.
در حدود سال ???? اثر منثور خود، جلادان بخارا را نوشت که برای نخستین با در سال ???? در مجله انقلاب به زبان اوزبکی و سالها بعد یعنی در سال ???? به تاجیکی منتشر شد. تاثیر داستانهای کهن مانند طوطی نامه و چهار درویش در نثر و شیوه محاوره این کتاب، که در قالب گفتگو میان جلادان امیر بخارا انجام یافته، آشکار است.
عینی در مقالات خود دعاوی برخی از ترکان شوونیست را، که وجود تاجیکستان را به رسمیت نمی شناختند، مورد انتقاد قرار داده است. او در کتاب مهم خود نمونه ادبیات تاجیک (????) اثبات می کند که تاجیکان صاحب فرهنگی غنی و ادبیاتی کهن هستند، اما هرگز به تعصبات تاجیکی گرفتار نیامد، و در عوض بر نظریه « دوستی میان اقوام تاجیک و اوزبک » پای می فشرد.
عینی پس از نوشتن کتاب آینه سرگذشت تاجیک کم بغل، که در آن از زندگی مردم ساده تاجیک و تحولات دهه ???? سخن می راند، داستان غلامان(????( را نوشت که در نویسندگی او مرحله ای کمالی به شمار می رود.
همزمان با سالهای جنگ جهانی دوم، در مطبوعات قلم می زد و شعر می سرود؛ که از آن میان « قصیده جنگ و ضفر » و « مارش انتقام » او شهرت یافته است. عینی در کار زندگینامه نویسی هم اهتمام داشت. زندگینامه های مکتب کهنه (????) و مختصر ترجمه حال خودم (????) روزگاری کودکی و زندگی در روستاها را تصویر می کند. کتاب پرحجم و پر آوازه یادداشتها (????تا ????) که آخرین فعالیت ادبی او به شمار میرود، برگیرنده نکته ها و گوشه هایی از مراحل مختلف زندگی او و حیات اجتماعی تاجیکان در روزگار نویسند و از زمره شاهکارهای نویسندگی تاجیکی است. این کتاب مهم و خطیر از آثار نویسندگان پیشین زبان فارسی مانند چهار مقاله عروضی، گلستان سعدی، بدایع الوقایع واصفی، و نوادر الوقایع احمد دانش تاثیر پذیرفته است. این اثر بحق گنجینه ای است از زبان و فرهنگ مردم تاجیک که در آن ضرب المثلها، جکایتها، تعبیرات و گفته های عامیانه جابجا درج گردیده و بر شیرینی زبان و حسن تاثیر آن افزوده است. تا کنون به چندین زبان و از آن جمله فرانسوی ترجمه شده است.
از او چند داستان کوتاه، اشعار و حکایتها و تمثیلهای کوتاه در نشریاتتاجیکی و اوزبکیبه چاپ رسیده است. عینی که از تاریخ و فرهنگ تاجیکی و دانشهای زمانه آگاه بود، خود را پیرو گورکی و علاقه مند به شیوه او معرفی می کرد، با این حال چندین ویژه نوشت درباره دانشمندان و ادیبان پیشین از قبیل فردوسی، ابوعلی سینا، رودکی، سعدی، امیر علیشیر نوایی، بیدل و واصفی از خود به یادگار گذاشت، مخصوصا سلسله مقالاتی درباب تاثیر بیدل و بیدل گرایی در ادبیات تاجیکی به رشته تحریر در آورد. او دوستدار بزرگ موسیقی و دلبسته گونه های سنتی آن بود و درباب این هنر چندین رساله آموزشی نوشت. در توصیف مناظر و چشم اندازها چهره و هیات و خلقیات قهرمانان آثار خود چیره دست بود، از این حیث کارهای وی را به آثار بالزاک مانند کرده اند، که انگلس درباره آن می گفت:« از رهگذر آن آثار فرانسه را شناخنه است.»
عیثی تقریبا استاد و راهنمای همه ادیبان تاجیک و بسیاری از ادبای اوزبک در دوران پس از انقلاب بود، به طوری که او را نه تنها از خلال آثار خودش، که از طریق آثار دیگر ادیبان تاجیک و اوزبک نیز میتوان باز شناخت.
برای آشنایی با سبک نویسندگی عینی که نمونه نثر تاجیکی نیز هست، قطه ای از کتاپ یادداشتها را در اینجا می آوریم:
آرزو می کردم که کاری شده همه یان غم و کلفتها- هر چند یک چند دقیقه هم باشد- از یادم برآید، من اندکی روی آسایش را ببینم و با خواهش این آرزو، بیت زیرین یک غزل بیدل را - که پدرم در اینگونه موارد بسیار می خواند- به یاد آوردم و با آواز پست حزین زمزمه کردن گرفتم:
ای فراموشی کجایی، تا به فریادم رسی
باز اندوه دل غم پروم آمد به یاد.
در این وقت، سرود جفترانان(?) شنیده شده مرا به خود مشغول کرد. جفترانان ریان(?) غمجدوان عادة در شبهای تابستان در ساعت ده شب، گاو بسته، کار سر می کردند و زمین را پیش از برآمدن افتاب دندانه و ماله کرده نمش را تماما در خودش نگاه می داشتند و از خشکاندن پرتو آفتاب ایمین می کردند. در شبهای دراز تیرماه باشد بعد از نیمه شب کار سرکرده پیش از طلوع آفتاب کارشان را تمام می نمودند. در این گونه وقتها یگانه تسلی بخش آن جفترانان- که با مجبوریت زندگی خواب شیرین را ترک کرده در شب تار کار می کردند- سرودخوانی بود.
بیشترین دهقانان ریانهای غجدان و وابکند سرودخوان و شش مقام دان بودند. آنها با وجود بی سوادی شش مقام از غزلهای کلاسیکی از پدر و باباهاشان دهن به دهن آموخته بودند.
مرگ او در پانزده ام جولای ????، فرا رسید.

فروخ فروخ زاد
فروخ فروخزاد در دی ماه سال 1313 هجری شمسی در تهران متولد شد. پس از گذراندن دوره های آموزش دبستانی و دبیرستانی به هنرستان بانوان رفت و خیاطی و نقاشی را فرا گرفت.
شانزده ساله بود که به یکی از بستگان مادرش-پرویز شاپور که پانزده سال از وی بزرگتر بود- علاقه مند شد و آن دو با وجود مخالفت خانواده هایشن با هم ازدواج کردند. چندی بعد به ضرورت شغل همسرش به اهواز رفت و نه ماه بعد تنها فرزند آنان کامیار دیده به جهان گشود. از این سالها بود که به دنیای شعر روی آورد و برخی از سروده هایش در مجله خواندنیها به چاپ رسید. زندگی مشترک او بسیار کوتاه مدت بود و به دلیل اختلافاتی که با همسرش پیدا کرد به زودی به متارکه انجامید و از دیدار تنها فرزندش محروم ماند.
نخستین مجموعه شعر او به نام اسیر به سال ???? در حالی که هفده سال بیشتر نداشت از چاپ درآمد. دومین مجموعه اش دیوار را در بیست ویک سالگی چاپ کرد و به دلیل پاره ای گستاخی ها و سنت شکنی ها مورد نقد و سرزنش قرار گرفت. بیست و دو سال بیشتر نداشت که به رغم آن ملامت ها سومین مجموعه شعرش عصیان از چاپ درآمد.
فروغ در مجموعه اسیر بدون پرده پوشی و بی توجه به سنت ها و ارزشهای اجتماعی آن احوال و احساسات زنانه خود را که در واقع زندگی تجربی اوست توصیف می کند. اندوه و تنهایی و ناامیدی و ناباوری که براثر سرماخوردگی در عشق در وجود او رخنه کرده است سراسر اشعار او را فرا می گیرد. ارزش های اخلاقی را زیر پا می نهد و آشکارا به اظهار و تمایل می پردازد و در واقع مضمون جدیدی که تا آن زمان در اشعار زنان شاعر سابقه نداشته است می آفریند.
در مجموعه دیوار و عصیان نیز به بیان اندوه و تنهایی و سرگردانی و ناتوانی و زندگی در میان رویاهای بیمارگونه و تخیلی می پردازد و نسبت به همه چیز عصیان می کند. بدینسان فروغ همان شیوه توللی را با زبانی ساده و روان اما کم مایه و ناتوان دنبال می کند. از لحاظ شکل نیز در این سه مجموعه همان قالب چهار پاره را می پذیرد و گهگاه تنها به خاطر تنوع ، اندکی از آن تجاوز می کند.
فروغ از سال ???? به کارهای سینمایی پرداخت. در این ایام است که او را با ابراهیم گلستان نویسنده و هنرمند آن روزگار همگام می بینیم. آن دو با هم در گلستان فیلم کار می کردند.
در سال ???? برای نخستین بار به انگلستان رفت تا در زمینه امور سینمایی و تهیه فیلم مطالعه کند. وقتی که از این سفر بازگشت به فیلمبرداری روی آورد و در تهیه چند فیلم گوتاه با گلستان همکاری نزدیک و موثر داشت. در بهار ???? برای تهیه یک فیلم مستند از زندگی جذامیان به تبریز رفت. فیلم خانه سیاه است که بر اساس زندگی جذامیان تهیه شده ، یادگاری هنری سفرهای او به تبریز است. این فیلم در زمستان ???? از فستیوال اوبرهاوزن ایتالیا جایزه بهترین فیلم مستند را به دست آورد.
چهارمین مجموعه شعر فروغ تولدی دیگر بود که در زمستان ???? به چاپ رسید و به راستی حیاتی دوباره را در مسیر شاعری او نشان می داد. تولدی دیگر ، هم در زندگی فروغ و هم در ادبیات معاصر ایران نقطه ای روشن بود که ژرفای شعر و دنیای تفکرات شاعرانه را به گونه ای نوین و بی همانند نشان می داد. زبان شعر فروغ در این مجموعه و نیز مجموعه ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد که پس از مرگ او منتشر شد ، زبان مشخصی است با هویت و مخصوص به خود او. این استقلال را فقط نیما دارا بود و پس از او اخوان ثالث و احمد شاملو ?در شهرهای بی وزنش? و این تشخیص نحصول کوشش چندین جانبه اوست: نخست سادگی زبان و نزدیکی به حدود محاوره و گفتار و دو دیگر آزادی در انتخاب واژه ها به تناسب نیازمندی در گزارش دریافت های شخصی و سه دیگر توسعی که در مقوله وزن قائل بود.
فروغ پس از آنکه در تهیه چندین فیلم ابراهیم گلستان را یاری کرده بود در تابستان ???? به ایتالیا، آلمان و فرانسه سفر کرد و زبان آلمانی و ایتالیایی را فرا گرفت. سال بعد سازمان فرهنگی یونسکو از زندگی او فیلم نیم ساعته تهیه کرد، زیرا شعر و هنر او در بیرون از مرزهای ایران به خوبی مطرح شده بود.
فروغ فروخزاد سی و سه سال بیشتر نداشت که در سال ???? به هنگام رانندگی بر اثر تصادف جان سپرد و در گورستان ظهیرالدوله تهران به خاک سپرده شد.
تولدی دیگر
همه هستی من آیه تاریکی ست
که ترا در خود تکرارکنان
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
من در این آیه ترا آه کشیدم، آه
من در این آیه ترا
به درخت و آب و آتش پیوند زدم
زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیل از آن می گذرد
زندگی شاید
ریسمانی ست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد
زندگی شاید
طفلی ست که از مدرسه بر میگردد
زندگی شاید
افروختن سیگاری باشد، در فاصله رخوتنک دو هم آغوشی
یا عبور گیج رهگذری باشد

سهراب سپهری
سهراب سپهری در تاریخ پانزدهم مهر ماه 1307 در خانواده ای که اهل شعر، نقاشی، منبت کاری و دیگر رشته های هنری بود، زاده شد. کودکی و نوجوانی او به مطالعه، بازی در طبیعت، شکار و نواختن موسیقی گذشت. سهراب تا پانزده سالگی خود را در شهر کاشان گذراند و در نقاشی ها و اشعار او تاثیر این دوران و تاثیر طبیعت و گیاهان را می بینیم. سهراب سپهری شعر صدای پای آب را با الهام از قریه "چنار" واقع در حد واسط کاشان و مشهد اردهال سرود و دهکده زیبای "گلستانه" واقع در اطراف کاشان الهام بخش او در سرودن شعر گلستانه شد.
آن طور که پریدخت سپهری در کتاب خود تحت عنوانسهراب، مرغ مهاجر می گوید برادرش تا چهارده سالگی در باغی زندگی می کرد که شمارش درخت هایش به سادگی امکان نداشت اما یک سال بعد را در خانه ای گذراند که در آن اثری از درخت و سبزه نبود. طبق نوشته خانم سپهری، سهراب در این دوران به مطالعه نویسندگان و شعرایی چون لامارتین، گوته، امیل زولا، شاتوبریان و هوگو پرداخت.
سهراب یک سال بعد یعنی پس از پایان تحصیلات سیکل اول متوسطه به تهران رفت و در دانشسرای مقدماتی نام نویسی کرد. پس از پایان دوران دانشسرا به کاشان بازگشت و به سرودن شعر و نقاشی تابلو مشغول شد. اما بعد دوباره به تهران رفت و برای تحصیل در رشته نقاشی در دانشکده هنرهای زیبا ثبت نام کرد. شعر و نقاشی سهراب همچون دیگر همعصران وی تحت تاثیر امواج نو قرار گرفت و او نیز وارد حیطه شعر نو و نقاشی مدرن شد.
سهراب اولین کتاب خود به نام مرگ رنگ را در سال 1330 چاپ کرد. زندگی خواب ها، شرق اندوه، صدای پای آب، مسافر و هشت کتاب از جمله آثار سهراب سپهری است. این هنرمند پرآوازه ایران در اردیبهشت ماه 1359 در اثر بیماری سرطان خون درگذشت و در مشهد اردهال به خاک سپرده شد.
صدای پای آب یکی از سرودهای اوست. انگیزه سرودن شعر, مرگ پدر و تسلای مادر است. اواین سروده را به مادرش تقدیم داشته است. زبان روان, توصیف صادقانه دنیای عاطفی شاعر تصویرهای بدیع و تازه, غافلگیریهای شاعرانه(آشنایی زدایی), ترکیب و موسیقی شعر و حتی بهره گیری از لغات عامیانه برشکوه تاثیر این شعر افزوده است.
این سروده بلند را به دو قسمت می توان تقسیم کرد: در قسمت نخستین, شعر آمیخته ای از حس و عاطفه و آرمان شاعر است. آب در این شعر رمز خود شاعر است که آرام و تازه از هر گوشه و کناری عبوری مکند و کاشان او در آغاز همان کاشان زادگاه اوست اما در قسمت دوم, دستگاه فکری شعر و فلسفی او چهره می نماید و کاشان او به اندازه جهان وسعت می یابد و جهان در نامد کاشان تفسیر می شود: (اهل کاشانم , اما/ شهر من کاشان نیست/ شهر من گم شده است./ من با تاب, من با تب/ خانه ای در طرف دیگر شب ساخته ام) شعر صدای پای آب با اشاراتی به اساطیر و بهره گیری از عناصر هندی و بودایی, آگاهی و شناخت عمیق سهراب سپهری را از عرفان غیر اسلامی و غیر ایرانی و تلفیق این دو عرفان, نشان می دهد. جز این پایان شعر دعوتی است به درک درست عرفان و بهره گیری از آن در عصر معراج پولاد و اصطکاک فلزات سهراب در ازدحام صداهای گوناگون عصر ماشین باورمند گوش دادن به آواز حقیقت است و نگران گم شدن انسان در سطح سیمانی قرن.
صدای پای آب شاید از هر سروده دیگر آینه اندیشه و احساس سپهری می باشد. در این جا قسمتی از شعر بلند صدای پای آب را می خوانیم:
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست.
تکه نانی دارم, خرده هوشی, سر سوزن ذوقی.
مادری دارم, بهتر از برگ درخت,
دوستانی بهتر از آب روان,
خدایی که در این نزدیکی است.
لای این شب بوها, پای آن کاخ بلند........

"متاسفانه برخی سالها را نمی دانستم و به جای آنها علامت سوال گذاشتم"

نظرات 2 + ارسال نظر
افسانه شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 06:07 ب.ظ

آبروی هر چه پسر ایرانی است بردید.

[ بدون نام ] چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:44 ق.ظ

سلام
سایت جالبی دارید. تبریک میگم.
فکر میکنم اگرخاطرات تلخ و شیرین مربوط به اساتید بنام ایران را هم اضافه کنید بد نباشه.



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد