کنسرت دبی

چند روز پیش در دبی کنسرتی بود که مردم شور شوق خوبی از خودشون نشون بعضی ها می گفتند که اون کانالی که این کنسرت رو سوپرت می کرده گفته که تعداد بلیط ها حدود ۳.۰۰۰ عدد بوده اما اگه خودتون یک نگاهی می کردین می دیدید که از ۵.۰۰۰ نفر هم بیشتر بود البته این برای کسایی هستش که در اون کنسرت بودن !!
 کنسرت تو استادیوم تنیس دبی بود و قسمتی که زمین قرار داشت مردم می ایستادند و دیگران هم بر روی صندلی ها می شستن صندلی ها پر بود مگه اون وسطا چند صندلی تکو توک خالی می بود ولی اون پایین مردم داشتن له می شدن
هر چی بود گذشت بالاخره کنسرت شروع می شه و آقای "امیر قاسمی" به همراه یک نفر که نمی شناختمش وارد سن شدن. شور و شوق مردم باور نکردنی.(صحبت ها رو نمی نویسم) آقای امیر قاسمی هم یکمی صحبت کرد و قرار شد که زمانی که کنسرت تمام شد بین مردم ۲۵۰ عدد موبایل و ۲۵۰ عدد ساعت پخش بشه ولی ما که نفهمیدیم که پخش شد یا نه چون از همه زودتر رفتیم.
گروه اول "کامران و هومن" بودن همون تو داداشا که اسم گروه قبلیشون "بلک کتس" بود اومدن چند تا آهنگ خوندنو رفتن مردم داشتن خودشونو می کشتن یکمی هم که رقصیدن رفتم
حالا نوبت "اندی" و "شینی" بود اول اندی اومدو "چه خوشگل شدی امشب" رو با چند تا آهنگ دیگه خوند حالا داشت از یک دختر خوشگل آمریکایی می گفته اون دختر هم بعد از چند دقیقه اومد و اون دختر کسی نبود جز "شینی". "اندی" و "شینی" چند تا آهنگ خوندنو رقتن
حالا دیگه داشت استادیوم منفجر می شد چون یک خواننده محبوب داشت می اومد اسمشو نمی گم چون می خوام شما حدس بزنین وارد سن شد و آهنگ "باران" . "نقاب" و ... خوند مردم داشتن خودشونو تیکه پاره می کردن واسش. اسمش هم با "س" شروع می شه اگه می تونید حدس بزنین و تو قسمت کامنت ها بگین !!؟؟
این خواننده هم که رفت دیگه وقت آقای صدای ایران "ابی" یا همون "ابراهیم حامدی" بود استادیوم داشت از سر و صدای جرواجر می شد همه می گفتن که باید آهنگ "خلیج فارس" رو بخونی و چون دولت امارات گذاشت که ابی بیاد دبی به شرط اینکه این آهنگ نخونه و اون هم قبول کرد  و حالا نمی تونست بخونه و مجبور بود که همون آهنگ معروفشو بخونه
راستی "اندی" آلبوم جدید داره می ده بازار گفت که تا ۲ یا ۳ ماه دیگه می یاد حالا خدا می دونه می رسه یا نه !!!
راستی داشت یادم می رفت این کنسرت توسط شبکه جهانی طپش تی وی بر گزار شده بود

رسم زمونه رو نگاه کنید ما باید خواننده های خودمون رو تو کشور خارجی ببینیم

موفق و پیروز باشید

عید نوروز بر همگان مبارک

عید نوروز همتون مبارک این هم همون شعری که فکر کنم همتون دیگه بلدین

باز باران،
با ترانه،
با گوهرهای فراوان
می خورد بر بام خانه.
من به پشت شیشه تنها
ایستاده
در گذرها،
رودها راه اوفتاده.
شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پرگو،
باز هردم،
می پرند، این سو و آن سو
می خورد بر شیشه و در
مشت و سیلی،
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی.
یادم آرد روز باران:
گردش یک روز دیرین؛
خوب و شیرین
توی جنگلهای گیلان.
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک.
از پرنده،
از خزنده،
از چرنده،
بود جنگل گرم و زنده.
آسمان آبی، چو دریا؛
یک دو ابر، اینجا و آنجا.
چون دل من،
روز روشن.
بوی جنگل تازه و تر،
همچو می مستی دهنده.
بر درختان می زدی پر،
هرکجا زیبا پرنده.
برکه ها آرام و آبی؛
برگ و گل هر جا نمایان،
چتر نیلوفر درخشان؛
آفتابی.
سنگ ها از آب جسته،
از خزه پوشیده تن را؛
بس وزغ آنجا نشسته،
دم به دم در شور و غوغا.
رودخانه،
با دو صد زیبا ترانه؛
زیر پاهای درختان
چرخ می زد، چرخ می زد، همچو مستان.
چشمه ها چون شیشه های آفتابی،
نرم و خوش در جوش و لرزه؛
توی آن ها سنگریزه،
سرخ وسبز و زرد آبی.
با دو پای کودکانه،
می دویدم همچو آهو،
می پریدم از سر جو؛
دور می گشتم زخانه.
می پراندم سنگریزه،
تا دهد بر آب لرزه.
بهر چاه و بهر چاله،
می شکستم کرده خاله.
می کشانیدم به پایین،
شاخه های بیدمشکی
دست من می گشت رنگین،
از تمشک سرخ و مشکی.
می شنیدم از پرنده،
داستانهای نهانی.
از لب باد وزنده،
رازهای زندگانی.
هر چه می دیدم در آنجا
بود دلکش، بود زیبا؛
شاد بودم.
می سرودم:
"روز! ای روز دلارا!
داده ات خورشید رخشان
این چنین رخسار زیبا؛
ورنه بودی زشت و بی جان.
این درختان،
با همه سبزی و خوبی
گو چه می بودند جز پاهای چوبی!
گر نبودی مهر رخشان؟
روز، ای روز دلارا!
گر دل آرایی ست از خورشید باشد.
ای درخت سبز و زیبا
هر چه زیبایی ست از خورشید باشد."
اندک اندک، رفته رفته، ابرها گشتند چیره؛
آسمان گردید تیره،
بسته شد رخساره خورشید رخشان
ریخت باران، ریخت باران.
جنگل از باد گریزان
چرخ ها می زد چو دریا
دانه های باران
پهن می گشتند هرجا.
برق چون شمشیر بران
پاره می کرد ابرها را
تندر دیوانه غران
مشت می زد ابرها را.
روی برکه مرغ آبی
از میانه، از کرانه،
با شتابی چرخ می زد بی شماره.
گیسوی سیمین مه را
شانه می زد دست باران
بادها، با فوت، خوانا
می نمودندش پریشان.
سبزه در زیر درختان
رفته رفته گشت دریا
توی این دریای جوشان
جنگل و ارونه پیدا.
بس دلارا بود جنگل،
به! چه زیبا بود جنگل!
بس ترانه، بس فسانه
بس فسانه، بس ترانه.
بس گوارا بود باران.
به! چه زیبا بود باران!
می شنیدم اندرین گوهر فشانی
رازهای جاودانی، پندهای آسمانی:
"بشنو از من، کودک من!
پیش چشم مرد فردا،
زندگانی – خواه تیره، خواه روشن-
هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا."

البته ببخشید که یکمی دیر شد

سال نو به همه مبارک

سلام عرض می کنم خدمت تمام دوستان و بینندگان محترم عید نوروز رو به همه شما تبریک می گم و امیدوارم که سال خوبی رو پیش رو داشته باشین
یک چیزی که برام جالب بود : ما برای مسافرت رفتیم دبی. تو راه که داشتم به کافی نت می اومدم داشتم فکر می کردم که باید فینگیلیش بنویسم ؟؟؟ ولی حالا که اومدم دیدم که نه خیر فارسی هم می تونم بنویسم امیدوارم که به همتون خوش بگذره
قربانتون
اسمارتیس